معنی فرانک لوید

حل جدول

فرانک لوید

برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی در سال 1929 میلادی

برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی در سال 1933 میلادی


فرانک لوید رایت

مشهورترین معمار تاریخ آمریکا

تعبیر خواب

لوید

دیدن لوید درخواب، دلیل است بر خدمتکار خانه. اگر بیند که اصل لوید از مس است، دلیل است که آن خدمتکار جهود بود. اگر لوید را در خواب بزرگ و پاکیزه بیند، دلیل است که خدمتکارش مصلح بود. اگر لوید را کوچک بیند، دلیل است که خدمتکارِ او مفسد است. اگر بیند که لوید بشکست، دلیل که خدمتکار از وی جدا شود. - محمد بن سیرین

فرهنگ عمید

لوید

دیگ مسی بزرگ، پاتیل: دهانی فراخ و سیه چون لوید / کز او چشم بیننده گشتی سپید (نظامی۵: ۷۹۴)،

لغت نامه دهخدا

لوید

لوید. [ل َ وی] (اِ) دیگ. (غیاث). دیگ سرگشاده. (جهانگیری). دیگ سنگین. مرجل.دیگ بزرگ مسین. دیگ و پاتیل بزرگ سرگشاده ٔ مسین. لویز. (برهان):
بیاورد ارزیز و رویین لوید
برافروخت آتش به روز سپید.
فردوسی.
چنان شد که دارنده هر بامداد
برفتی دوان از بر هفتواد
لویدی کرنجش علف ساختی
ببردی و کرم آن بپرداختی.
فردوسی.
و گویند آنجا سی لوید طعام بر نهاده بودند در وقتی که قحط بود و درویشان را طعام می دادند. (تاریخ بیهق). شاید بود که آن حرامزاده برای هلاک ما داده باشد، پس بفرمود تا آنچه برای پیری آورده بودندمهر برگرفتند و در سر سگی سپید فرومالید و هر ساعت سر سگ بزرگتر میشد و ورم می گرفت تا چندان گشت که لویدی و بر سنگ میزد تا جان بداد. (تاریخ طبرستان).
دهانی فراخ و سیه چون لوید
کز او چشم بیننده گشتی سپید.
نظامی.
بر آتش نهاده لویدی فراخ
نمکسود فربه در او شاخ شاخ.
نظامی.
بینیی چون تنور خشت پزان
دهنی چون لوید رنگرزان.
نظامی.
چو یکسان بود رنگها در لوید
چرااین سیه گشت و آن شد سپید.
نظامی.


فرانک

فرانک. [ف َ ن َ] (اِخ) دختر دهقان برزین که زن بهرام گور بود. (ولف):
مهین دخت را نام ماه آفرید
فرانک دگر بد، دگر شنبلید.
فردوسی.

فرانک. [ف َ ن َ] (اِ) پروانه. سیاه گوش. فرانه. فرانق. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به فرانق شود.

فرانک. [ف َ ن َ] (اِخ) نام مادر فریدون است. (برهان). مادر فریدون فرخ بود که او را در بیشه ٔ مازندران پنهان کرده بود، چنانکه در تواریخ است. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج):
فرانک بدش نام وفرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود.
فردوسی.

فرانک. [فْرا / ف ِ] (اِخ) یک فرد قبیله ٔفرانکها که اصلاً از قبایل ژرمن بودند و امپراطوری فرانکی را به وجود آوردند و در حدود قرن نهم میلادی بر سراسر فرانسه، آلمان و ایتالیای امروز فرمانروایی داشتند. (از فرهنگ وبستر). || در یونان و کشورهای اسلامی این واژه به مردم اروپای غربی اطلاق میشود. (از فرهنگ زبان امریکایی وبستر). در زبان فارسی و متون متأخر آن «فرانک »به صورت «فرنگ » و «فرنگستان » عنوان ممالک اروپای غربی است نه عنوان مردم آن. مردم اروپا را ایرانیان فرنگی میگویند. رجوع به فرنگ، فرنگستان و فرنگی شود.

فرانک. [فْرا /ف ِ] (فرانسوی، اِ) نام سکه ای است از ملک فرانسه. (آنندراج از مسافرت نامه ٔ شاه ایران). واحد پول در فرانسه، بلژیک و سویس. (از فرهنگ آکسفورد). مأخوذ از نام فرانکوروم رکس پادشاه فرانسویان است که برای نخستین بار سکه زد. (از فرهنگ زبان امریکایی وبستر).

فرهنگ معین

لوید

(لَ) (اِ.) دیگ مسی بزرگ.

فارسی به انگلیسی

لوید

Caldron, Pot

فرهنگ فارسی هوشیار

لوید

دیگ سرگشاده، پاتیل بزرگ مسی

نام های ایرانی

فرانک

دخترانه، پروانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین

معادل ابجد

فرانک لوید

401

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری